پنج ساله ازدواج کردیم و یه پسر دوساله داریم. دقیقا بعد از بدنیا اومدن پسرم ایراد گرفتن های شوهرم از خانوادم شروع شد چون یه مدت بخاطر زایمانم خونه پدرم بودم. بعدش با خانوادم حرفش شد و تو روی هم وایسادن. حالا دو ساله به هر دری زدم مشاوره رفتم با شوهرم حرف زدم با خانوادم حرف زدم اما هیچ نتیجه ای نداره و شوهرم میگه خانواده تو میخوان تو زندگی ما دخالت کنن در صورتی که خانواده من خیلی احترام همسرمو میگیرن و من فکر میکنم همین احترام بیش از حد شاید باعث شده همسرم اینطوری متوقع بشه. هربار اسم خانوادم میاد ما باهم میجنگیم. من میخوام ثابت کنم اونا مارو دوست دارن و کاری به زندگیمون ندارن و شوهرم میخواد ثابت کنه که اونا سرشون همش تو زندگی ماست . دارم به جدایی فکر میکنم خیلی دردناکه😔